ام .اس براي بيماران مبتلا به اين بيماري يا افرادي كه در اطرافيان خود بيمار مبتلا به آن را دارند، كابوسي محسوب ميشود كه ادامه زندگي با آن بسيار طاقتفرسا و خارج از حد تحمل است. بخصوص آن كه درمانهايي كه در حال حاضر براي اين بيماري وجود دارند هيچ كدام درمان قطعي براي رهايي فرد از چنگال اين بيماري محسوب نميشود و تنها علائم بيماري را كاهش و تا حدودي از پيشرفت سريع بيماري جلوگيري ميكند.
همين امر باعث ميشود بسياري از بيماران اماسي اميد به زندگي خود را از دست بدهند و به جاي لذت از زندگي، در گوشهاي عمر بگذرانند. ولي بهتر است به جاي غم و غصه، سعي كنيد با اين بيماري زندگي كنيد و با شرايط خود كنار بياييد.
به طور كلي اماس يكي از شايعترين بيماريهايي است كه سيستم عصبي مركزي را مبتلا ميكند كه شامل مغز و طناب نخاعي است. سيستم عصبي مركزي ازجمله سيستمهاي حياتي بدن به شمار ميرود كه آسيب وارده به آن باعث بروز اختلال يا از دست دادن كنترل حركات عضلاني، بينايي، تعادل، حس لامسه و در كل بيحسي اعضاء ميشود.
اعصاب داراي پوششي از ماده چربي به نام ميلين است كه اعصاب را در بر ميگيرد و در واقع به عنوان پوشش سيم برق عمل ميكند و امكان انتقال سريع تكانههاي عصبي را فراهم ميآورد. اماس بيماري التهابي پوششهاي ميليني است كه اين التهاب ايجادشده باعث آسيب به ميلين ميشود و به مرور اين پوشش از بين ميرود و تكانههاي الكتريكي كه از ميان ميلينها عبور ميكنند، كاهش مييابند و از سرعتشان كاسته ميشود و نيز اعصاب نيز صدمه ميبينند. در پي آن مغز ديگر قادر به فرستادن يا دريافت پيام نيست و برخي اعمال بدن مختل ميشود. هر چه آسيب وارده به ميلينها بيشتر شود، بيماري شدت بيشتري مييابد.
اماس يك بيماري خود ايمني است كه در آن سيستم ايمني باعث بروز بيماري ميشود و به بافتهاي طبيعي حملهور ميشوند. در اماس سيستم ايمني به مغز و نخاع حمله ميكند. در نقاطي كه پوشش ميلين از بين ميرود، نقاطي به صورت زخم يا پلاك يا اسكار سخت ايجاد ميشود كه ممكن است در زمانها و نقاط مختلف مغز و نخاع ايجاد شوند.
حدود 2 ميليون و 500 هزار نفر در سراسر جهان از بيماري اماس رنج ميبرند كه در اين ميان زنان بيشتر از مردان در معرض ابتلا قرار دارند. اماس در واقع شايعترين بيماري سيستم عصبي مركزي در ميان جوانان است و معمولا اولين علائم بين سنين 20 تا 50 سالگي خود را نشان ميدهد و معمولترين سن شروع علائم در سن 34 سالگي است.
طبقهبندي بيماران اماسي بر حسب شدت بيماري
بيماري اماس بسته بشدت بيماري به انواع مختلف تقسيم ميشود و اينگونه نيست كه همه بيماران مبتلا علائم مشابه داشته باشند، بلكه بيماري آنها براساس شدن پيشرفت بيماري طبقهبندي ميشود.
نوع اول، اماس عودكننده/ فروكشكننده (RRMS) نام دارد. بيمار در اين حالت دچار حملات عودكنندهاي ميشود و طي زمان با علائم تازهاي مواجه ميگردد و علائم قبلي تشديد ميشوند. اين دورههاي عودكننده هر از گاهي فروكش ميكنند و بيمار به طور كامل يا نسبي بهبود مييابد. حملات عودكننده تا چند روز، چند هفته يا چند ماه به طول ميانجامد. بسياري از افراد اماسي در ابتدا با چنين علائم عودكننده/ فروكشكنندهاي روبهرو ميشوند و بيشتر در سنين 20 تا 30 سالگي بروز ميكند. 85 درصد از موارد اماس به اين نوع مبتلا ميشوند كه بيشتر آنان را زنان تشكيل ميدهد.
نوع دوم، اماس پيشرونده ثانويه (SPMS) است. بيمار پس از سالها تجربه مرحله عودكننده/ فروكشكننده، وارد فاز پيشرونده ثانويه بيماري ميشود. اين مرحله از بيماري بين مراحل عودكننده بتدريج شدت پيدا ميكند.در فاز اوليه مرحله پيشرونده ثانويه، فرد چندين عود علائم را تجربه ميكند ولي پس از مدتي اين پيشرفت شدت مييابد و گاهي حالش خوب و گاهي بد است. با اين كه گهگاه از علائم عودكننده رهايي مييابد ولي به بهبودي واقعي نميرسد.50 درصد از بيماران پس از گذشت 10 سال از مرحله عودكننده/ فروكشكننده، وارد مرحله پيشرونده ثانويه ميشوند. حدود 10 درصد از مبتلايان اين نوع اماس را تجربه ميكنند.
نوع سوم، اماس عودكننده پيشرونده (PRMS) ناميده ميشود. در اين مرحله شاهد دوره پيشروندهاي نسبت به شروع بيماري هستيم كه با عودهاي متوالي همراه است و بيمار بلافاصله پس از هر بار عود بيماري، بهبود مييابد ولي علائم بيماري بتدريج در ميان مراحل عود بيماري تشديد مييابد.
نوع ديگر، اماس پيشرونده اوليه (PPMS) است. بيمار از ابتدا دچار پيشرفت تدريجي بيماري است و هرگز علائمش فروكش نميكند بلكه به تدريج تشديد ميشود. فقط در برهههايي از زمان ممكن است فعاليت بيماري متوقف شده و با پيشرفت ثانويه بيماري، فرد مجددا علائم را تجربه خواهد كرد. حدود 5 درصد به اين نوع اماس مبتلا ميشوند. اين نوع اماس برخلاف نوع عودكننده/ فروكشكننده و پيشرونده ثانويه، در اواخر 30 و اوايل 40 سالگي بروز ميكند و در مردان بيشتر از زنان رخ ميدهد و شروع بيماري با درگيري نخاعي است و در ابتدا مغز را درگير نميكند.اين نوع اماس به تدريج به اعصاب مغز نفوذ ميكند و نسبت به انواع ديگر، آسيب كمتري به نقاط مغزي وارد ميآورد. اينگونه بيماران كمتر در معرض مشكلات شناختي قرار ميگيرند.
بيماري كه هنوز ناشناخته است
با تمام بررسيهايي كه روي بيماران مبتلا به اماس صورت گرفته، محققان هنوز نتوانستهاند علت اصلي و دقيقي را كه در بروز اماس نقش دارد بيابند، اما اين مساله واضح است كه اماس به علت اختلال ايجاد شده در دستگاه ايمني بدن رخ ميدهد. چنانچه جسم خارجي يا متجاوزي به بدن حمله كند، سيستم ايمني فعاليت دفاعي خود را آغاز ميكند تا مهاجم را شناسايي كرده و به آن حملهور شود. اين فرآيند به ارتباط سريع ميان سلولهاي سيستم ايمني و توليد سلولهايي بستگي دارد كه قادرند متجاوز را نابود كند. محققان بر اين باورند كه عوامل خارجي همچون ويروسها سيستم ايمني را به گونهاي تغيير ميدهند كه اين سيستم تصور ميكند پوشش ميليني اعصاب، نوعي مهاجم بوده و به آن حمله ميكند. در واقع حمله سيستم ايمني به بافتهايي كه از آن مراقبت ميكند، بيماري خود ايمني محسوب ميشود. علاوه بر عوامل مهاجمي چون ويروسها، عوامل محيطي و علل ژنتيكي هم ميتواند از علل ديگر بروز اماس باشد. زنان شانس بيشتري در ابتلا به اماس نسبت به مردان دارند و در نژاد سفيدپوستان اين بيماري شايعتر است. تحقيقات نشان ميدهد اماس در كشورهايي كه از خط استوا دورترند، بيشتر رواج دارد.
از بيحسي تا از كارافتادگي اندامها
درست است كه اماس بيماري خطرناك و جدي است، ولي اغلب مبتلايان به اين بيماري عملكرد تمام نقاط بدن خود را از دست نميدهند و علائم آن در فردي به فرد ديگر متفاوت است و در هر فرد نيز ممكن است با گذشت زمان تغيير كند. شايعترين علائميكه بيماران اماسي با آن روبهرو هستند، عبارتند از: ضعف عضلاني، كاهش هماهنگي ميان اندامها، تاري ديد، چشم درد، دوبيني، بيحسي، سوزش و سوزنسوزنشدن اندامها، گرفتگي و دردهاي عضلاني، نابينايي، بياختياري ادرار و مدفوع، احساس يكباره در دفع ادرار، يبوست، كاهش عملكرد جنسي، كاهش حس تعادل، حالت تهوع، خستگي مفرط، افسردگي، اختلال در حافظه كوتاهمدت و اختلال شناختي، اشكال در بلع و عدم توانايي در تنفس.
علائم ذكر شده در افراد متفاوت است و بسته بشدت بيماري فرق ميكند. بيماراني كه مبتلا به موارد خفيف اماس هستند ممكن است هيچ علامتي نداشته و سالها هيچ يك از اين مشكلات را نداشته باشند. در موارد شديدتر هم ممكن است بيمار مجبور شود باقي عمر خود را روي ويلچر يا درون رختخواب سپري نمايد.
بيماري اماس بيشتر در سنين 20 تا 30 سالگي بروز ميكند و حدود 85 درصد از موارد ابتلا به آن را زنان تشكيل ميدهد
نخستين علائم اماس معمولا بين سنين 20 تا 40 سال بروز ميكنند و اغلب خود را با تغييرات ايجاد شده در بينايي نشان ميدهد. فرد دچار تاري ديد يا دوبيني شده و چشم به قرمز يا سبز تغيير رنگ ميدهد و حتي فرد ممكن است ديد يكي از چشمهاي خود را از دست بدهد. بسياري از افراد مبتلا به اماس دچار التهاب عصب بينايي ميشوند كه فرد ممكن است ديد خود را از دست بدهد. البته قبل از نابينايي، بيمار تغييراتي را چون تاري ديد، مشاهده نقاط نوراني يا تغييراتي را در رنگ چشم خود مشاهده ميكند. بافتهاي اطراف چشم دردناك شده و حركت چشمها با درد همراه ميشود. بسياري از افراد پس از چند ماه بهبود مييابند ولي عدهاي به طور دائم دچار نقص بينايي ميشوند.
اماس روي بخش مخچه هم اثر ميگذارد كه مسوول حفظ تعادل و هماهنگي حركتي ميان اندامهاست. اگر دقت كرده باشيد اغلب مبتلايان به اماس در حفظ تعادل خود هنگام راه رفتن يا انجام كارهاي ظريف با دستهاي خود دچار مشكل هستند. افتادن اشياء از دست و ضعف عضلاني هم از علائم آن است. در موارد شديد، فرد مبتلا كاملا فلج ميشود و قادر به حركت نخواهد بود. ضعف و گرفتگيهاي عضلاني در يك يا هر دو پا و دست و نيز لرزش اندامها از ساير علائم است. برخي هم دچار سرگيجه و گاه كاهش شنوايي ميشوند.
بسياري از اين بيماران دچار اختلال در حس لامسه ميشوند و در اندامهاي خود بيحسي و سوزنسوزنشدن دارند. اين افراد در اعصاب مرتبط با اعمال غير ارادي اندامهايي چون مثانه و رودهها دچار اختلال شده و اختيار خود را در دفع ادرار و مدفوع از دست ميدهند. گاهي نيز دچار يبوست يا احتباس ادرار در مثانه ميشوند. اين مشكلات ميتواند منجر به عفونت مثانه، كليه يا خون شود. ميان بالارفتن دماي بدن و تشديد علائم اماس ارتباط مستقيمي وجود دارد به طوري كه به عنوان مثال علائم در بيماران اماسي با گرفتن دوش آب گرم يا شركت در فعاليتهاي شديد ورزشي شدت مييابد.دليل اصلي اين ارتباط مشخص نيست ولي ممكن است به دليل كاهش قدرت انتقال پيامهاي عصبي از سوي اعصاب به سمت مغز باشد. ايجاد اختلال در عملكرد شناختي همچون كاهش تمركز، كاهش توجه، كاهش حافظه و قضاوت از جمله علائميهستند كه معمولا ناميده گرفته ميشوند.
اماس، بيماري هزار چهره
اماس بيماري پيچيدهاي است و به خاطر گستره علائمي كه دارد بسيار سخت قابل تشخيص است و شايد تا ماهها و سالها پس از شروع علائم ناشناخته باقي بماند. علائميكه در اماس مشاهده ميشود ميتواند علائم بسياري از بيماريهاي ديگر نيز باشد كه همين امر كار تشخيص را دشوار ميكند. به همين دليل به شما توصيه ميكنيم با مشاهده اولين علامت و تغيير در حس بينايي يا بيحسي اندامهايتان و اگر برايتان اتفاق افتاده كه چيزي در دست داشتهايد كه ناگهان دستتان بيحس شده و از دستتان افتاده، در اولين فرصت به پزشك مراجعه كنيد. از معمولترين روشهاي تشخيصي بررسي كامل نمونه خون بيمار و تجزيه خون و ادرار و در كنار آن بررسي مايع نخاعي است. در روش ديگر، از شما به عنوان بيمار مشكوك به اماس، MRI ميگيرند و از طريق آن از مغز و نخاع تصويربرداري ميكنند تا تغييرات ايجاد شده احتمالي در مغز يا نخاع را بررسي كنند. محققان در روش ديگري از آزمايش برق فيزيولوژيكي استفاده ميكنند كه در آن تكانههاي برقي را به اعصاب ميفرستند تا واكنش و حركت تكانهها را بررسي كنند و طبيعي بودن يا كند بودن حركت آنها را شناسايي نمايند.
درمانهايي كه نقش مسكن دارند
سالها تحقيق و بررسي و مطالعات گسترده تاكنون محققان را به درماني قطعي براي بيماري اماس نرسانده. در واقع تمام درمانهايي كه در حال حاضر در سراسر دنيا مورد استفاده قرار ميگيرد، راهكارهايي است كه تنها علائم بيماري را كاهش ميدهند و آنها را مديريت كرده و به بهبود كيفيت زندگي بيماران اماسي كمك ميكند. بيماراني كه مبتلا به انواع خفيف اماس هستند ممكن است يا اصلا به درمان نيازي نداشته باشند يا درمانهاي ناچيزي در مورد آنها صورت گيرد. ولي بيماراني كه دچار انواع علائم شديد بيماري ميشوند بايد تحت درمانهاي دارويي قرار گيرند.
كورتيكواستروئيدها، كنترل حملات شديد اماس: ازجمله نخستين داروهايي است كه در بيماري اماس مورد استفاده قرار ميگيرد و روي عملكرد سيستم ايمني مانند التهاب و واكنش ايمني بيمار اثر ميگذارد. اين داروها براي كنترل حملات شديد اماس كاربرد دارد كه منجر به ناتواني و دردهاي جسماني شده و بهبود فرد را تسريع ميبخشد. از كورتيكواستروئيدها ميتوان به پريدنيزون و متيل پريدنيزون اشاره كرد. اين دسته از داروها گرفتگيهاي عضلاني را كاهش ميدهند.
تعديلكننده سيستم ايمني: اينترفرونها داروهايي هستند كه تعديلكننده سيستم ايمني محسوب ميشوند و روي عملكرد سيستم ايمني تاثير ميگذارند و توانايي آن را در ايجاد التهاب كاهش ميدهند. اينترفرونها حاملان پروتئيني هستند كه توسط سلولهاي سيستم ايمني توليد ميشوند و در ارتباط با يكديگر به كار ميبرند. اينترفرونها توسط بدن هم توليد ميشوند كه بدن از آنها براي مقابله با عفونتهاي ويروسي استفاده ميكند. اين داروها عود علائم را تا حدود يكسوم كاهش داده و پيشرفت اماس را به تأخير مياندازد. عوارض جانبي آن شامل علائمي چون آنفلوآنزاست كه به مرور زمان از بين ميرود و نيز فرد ممكن است دچار حساسيت در ناحيه تزريق شود كه با مسكنها كاهش مييابد. اينترفرونها شامل انواع مختلف آلفا، بتا و گاماست و تمامي آنها توانايي تنظيم سيستم ايمني را دارند و نقش مهمي در برابر مهاجماني چون ويروسها ايفا ميكنند.
اينترفرون بتا ـ a1 (آوونكس) هفتهاي يك بار به طور عضلاني تزريق ميشود. اينترفرون بتا ـ a1 (ربيف) هفتهاي 3 بار به صورت زيرپوستي و اينترفرون بتا ـ b1 (بتاسرون) كه هر روز به صورت زيرپوستي تزريق ميشود. داروي اينترفرون بتا ـ b1 (اكستاويا) نيز در چند سال اخير به بازار آمده است. بيماراني كه تحت تزريق آوونكس و ربيف قرار ميگيرند ممكن است در آزمايشهاي كبد ناهنجاريهايي را نشان دهند و تغييراتي در تعداد سلولهاي خوني آنها رخ دهد كه بايد مرتب تحت بررسي اين دو آزمايش قرار گيرند. تأثير اينترفرونهاي بتا روي غدد تيروئيد هم تاثير گذاشته و اختلال ايجاد ميكند.
كاهش زمان عود بيماري: كوپاكسون (گلاتيرامر استات) تركيبي از اسيدهاي آمينه است كه زمان عود علائم را تا يكسوم كاهش ميدهد و مشابه تركيب پروتئين موجود در ميلين است. اين دارو واكنش سيستم ايمني را نسبت به ميلين كم ميكند ولي عليرغم تاثير آن، با عوارض جانبي همراه است كه ميتوان به گل انداختن چهره، درد يا احساس تنگي در قفسه سينه، تپش قلب، اضطراب و كوتاهي تنفسها و تنگي در ناحيه گلو يا كهير اشاره كرد. كوپاكسون را هر روز به صورت زير پوستي تزريق ميكنند.
آنتيبادي بر عليه بيماري: تيسابري (ناتاليزوماب) اين دارو به منظور درمان عود بيماري اماس مورد استفاده قرار ميگيرد. اين دارو نوعي آنتيبادي محسوب ميشود كه به سلولهاي سفيد خوني متصل شده و در حركت آنها از جريان خون به مغز و نخاع مداخله ميكند. سلولهاي سفيد خوني در بروز آسيب سيستم عصبي در بيماري اماس نقش دارند. اين دارو ميزان عود علائم را تا دوسوم كاهش داده و ناتواني بيمار را كم ميكند. اين دارو ماهانه و به صورت درون وريدي تزريق ميشود. تنها خطري كه مصرف اين دارو ميتواند ايجاد كند، خطر ابتلاي بيمار به نوعي عفونت ويروسي مغز است كه ميتواند باعث مرگ و ناتواني شديد در افراد شود و تنها تحت شرايط خاص براي بيمار تجويز ميشود.
نخستين داروي خوراكي ضد اماس: گيلنيا (فينگوليمود) نخستين داروي خوراكي اماس به شمار ميرود كه به تازگي مورد تاييد وزارت غذا و داروي آمريكا قرار گرفته است و به طور روزانه بايد مصرف شود. عملكرد دقيق اين دارو به درستي مشخص نيست ولي در ظاهر تعداد سلولهاي سفيد خوني را كه روي سيستم عصبي نقش دارند، كاهش ميدهد. اين دارو كه در قالب كپسول عرضه ميشود، درمان قطعي اماس نيست بلكه تعداد حملات اماس را كاهش داده و پيشرفت ناتوانيهاي ايجاد شده بر اثر اماس را كند ميكند. عوارض جانبي استفاده از اين دارو سردرد، آنفلوآنزا، اسهال، كمر درد، بالا رفتن آنزيمهاي كبدي در خون، سرفه و مشكلات احتمالي چشمي است.
داروي خنثيكننده سيستم ايمني: ناوانترون (ميتوكسانترون) اين دارو ازجمله داروهاي خنثيكننده سيستم ايمني است كه در عملكرد سيستم ايمني مداخله كرده و التهاب ايجاد شده را كاهش ميدهد. ناوانترون نوعي داروي شيميدرماني به شمار ميرود كه براي درمان اماس به كار ميرود و در زمان استفاده فرد را بايد نسبت به عملكرد قلبي مورد بررسي قرار داد. اين دارو را بايد به صورت كوتاهمدت و تحت نظر پزشك مصرف كرد چرا كه در طولانيمدت احتمال بروز سرطان خون را افزايش ميدهد. پزشكان از اين دارو براي كاهش ناتواني عصبي و كاهش زمان عود علائم در بيماران اماسي استفاده ميكند.
دارويي براي بهبود توان راه رفتن: آمپيرا (دالفامپيريدين)يكي از داروهاي خوراكي جديدي است كه علائم اماس را كاهش داده و در بيماراني كه به علت از دست دادن تعادل و ضعف عضلاني قادر به راه رفتن نيستند، توانايي راه رفتن را در آنها بهبود ميبخشد. با اين كه در حال حاضر هيچ درمان قطعي براي اماس وجود ندارد ولي محققان بيوقفه در حال بررسي و مطالعه روي روشهاي نويني هستند كه بتوانند سلولهاي مغزي را وادار به ساخت ويلين تازه كرده يا جلوي نابودي و مرگ عصبها را بگيرند. در روش نوين و اميدبخشي كه محققان روي آن كار ميكنند، سعي دارند تا سلولهاي پيش ماده يا بنيادين عصبي را به مغز يا نخاع پيوند بزنند تا مجدداً مناطقي از سلولها را كه از دست رفتهاند، بازسازي كنند.
بيماري را تحت كنترل خود درآوريد
درمانهاي دارويي و تزريقي كه در درمان و كاهش علائم اماس مورد استفاده قرار ميگيرد روي كيفيت زندگي افراد، توانايي حركت، سطح انرژي، عادات تغذيهاي و احساسات بيماران تاثير ميگذارد. با اين كه هيچ يك از درمانها، درمان قطعي براي اماس به شمار نميروند ولي شما به عنوان يك بيمار مبتلا به اماس هرگز نبايد تحت تاثير اين عوامل از زندگي نااميد شويد. ابتلا به اماس آخر زندگي نيست، پس اميدوار باشيد. قطعا فهميدن اين كه مبتلا به اماس هستيد برايتان راحت نيست و همراه با استرس و نگراني خواهد بود. نگراني از آيندهاي كه شايد بسيار مبهم باشد و پاياني تلخ داشته باشد. كنترل احساسات در چنين شرايطي دشوار است ولي شايد تنها كاري باشد كه بايد در آن شرايط انجام دهيد. چه بخواهيد و چه نخواهيد، شما به اين بيماري مبتلا هستيد و حالا اين شما هستيد كه بايد با اين زندگي كنار بياييد. حال اگر بخواهيد لحظات عمرتان را با ناراحتي و كنارهگيري از ديگران بگذرانيد، شرايط برايتان سختتر خواهد شد. بهترين كار مشاوره با يك متخصص و كمك خواستن از اوست تا بتوانيد در اين شرايط بايد چه كار كنيد تا زندگي عادي داشته باشيد و سعي كنيد روابطتان با دوستان و افرادي را كه دوستشان داريد، حفظ كنيد و ارتباطتان را با آنها بيشتر و عميقتر كنيد و از هر گونه فشار و استرسي خود را دور نگه داريد.
ورزش و تغذيه: انجام ورزشهاي ايروبيك و هوازي كه ضربان قلب و تنفس را بالا ميبرد و نيز داشتن يك رژيم سالم غذايي در بهبود كيفيت شما نقش بسزايي ايفا ميكند. با انجام اين دو كار قواي عضلاني، ميزان انرژي و كنترل مثانه و روده شما افزايش مييابد و در مقابل خستگي و احساس افسردگي در شما كاهش مييابد.
دوپينگ با انواع ويتامينها: با اين كه مصرف مكملهاي ويتاميني تاثيري در بهبود اماس ندارد ولي تناقضي هم با آن ندارد مگر اين كه بيش از حد مصرف شود. ولي قبل از مصرف با پزشك مشورت كنيد چرا كه مصرف برخي مكملها مانند مكملهايي كه باعث تقويت سيستم ايمني ميشوند اصلا به اين گروه از بيماران توصيه نميشود چرا كه علائم بيماري را تشديد ميكند.
ويتامين D: بسياري از بيماران اماسي به دليل استفاده از كورتيكواستروئيدها تراكم استخواني كمي دارند كه همين امر خطر پوكي استخوان را افزايش ميدهد. ويتامين D اين كمبود را جبران ميكند و تراكم استخواني را در آنها افزايش ميدهد.
ويتامين E: به نظر ميرسد ويتامين E به كاهش آسيب وارده ناشي از مواد اكسيدان كه در فرآيند بيماري اماس دخيلاند، كمك ميكند.
ويتامين A: اين ويتامين، از ويتامينهاي ضروري در بينايي است و در بيماران اماسي كه معمولا دچار اختلالات بينايي ميشوند، حائزاهميت است و كمبود ويتامين A بدن آنها را جبران ميكند.
ويتامين C: كاهش اين ويتامين خطر بروز عفونتهاي مجاري ادراري را افزايش ميدهد و چون بيماران مبتلا به اماس معمولا دچار مشكلات مثانهاي هستند و خطر عفونتهاي ادراري در آنها بالاست، مصرف ويتامين C ميتواند راهگشا باشد.
ويتامين B12: اين ويتامين براي عملكرد سيستم عصبي و نيز سلولهاي قرمز خوني موثر است. افرادي كه دچار كمبود ويتامين B12 هستند علائمي همچون بيماري اماس خواهند داشت.
ندا اظهري
دمتان گرم
پاسخحذفسلام خسته نباشید
پاسخحذفممنون از سایت خوبتان.
من خیلی مطلب در مورد ام اس خوندم همه تکراری خیلی دوست دارم ادامه بیماری بگید که چی اتفاقی برای مبتلایان به این بیماری میوفته اداما زندگی بعد 5-10-15 و... سال زندگی این مطالب همه تکراری و خسته کننده شدند دوست دارم بدونم مرگم چطوره ممنون
موفق و پیروز باشید